ناکامی تیم ملی در جام جهانی 2006 آلمان و ناکامیهای پس از آن، خیلیها را بر آن داشت که یک مربی بزرگ را برای هدایت تیمملی به ایران بیاورند. در واقع افکارعمومی و بخش خبرنگاران ورزشی اعتقاد داشتند که یک مربی بزرگ برای تیم ملی لازم است؛ مربیای که ظاهرا در ایران نمیشود یافت و هنگامی که کیروش وارد فوتبال ایران شد، کل جامعه او را پذیرفتند. مربیگری کیروش در عرصه بینالمللی نشان میدهد که او هم با تغییر محیط کار خود تغییر میکند. او در تیمهایی مربیگری کرده که ابزار لازم را داشته و به همین دلیل در تیم ملی ایران مدام از این ابزار برای موفقیت تیم ملی صحبت میکند.
شخصا به کارلوس کیروش اعتقاد دارم؛ با اینکه میدانم درصورت ناکامی تیم ملی او از انتقادها مصون نخواهد ماند. کیروش اما برای رسیدن به ابزار لازم در جهت موفقیت تیم ملی همه تلاش خود را میکند. او گاهی مثل یک دیپلمات رفتار میکند و زمانی که در تنگنا قرار میگیرد، اعتراض خود را به گوش جامعه میرساند. کیروش از شرایط کاریاش راضی نیست و باید با تکیه بر دانش خودش خواسته مردم را برآورده کند.
در اینجا لازم میبینم که مثالی از لیگ برتر بیاورم. در اواخر لیگ یازدهم 3 تیم در کورس قهرمانی ماندند؛ سپاهان تیمی سازمانمحور بود، تراکتورسازی مربیمحور و استقلال بازیکنمحور. در پایان تیمی قهرمان شد که سازمانمحور بود. سپاهان برای شروع لیگ یازدهم مشکلات فراوانی داشت و بازیکنان بسیاری مثل حاجصفی و خسرو حیدری را از دست داد. بعد با تغییر مربی خود سرمربی پرخاشگری مثل لوکا بوناچیچ رویکار آمد. در ادامه پست مدیرعاملی این باشگاه دستخوش تغییر شد و بوناچیچ هم از این تیم رفت. در واقع سپاهان تغییرات بسیاری را در طول فصل دید و در نهایت زلاتکو کرانچار سرمربی این تیم شد و به دلیل اینکه سپاهان یک باشگاه سازمانیافته بود، توانست موفق شود.اکنون شکایت کیروش به فوتبال ملی هم به سازمانمحور نبودن وضعیت تیم ملی است. اگر بخواهیم براساس مبنای علمی نگاه کنیم، مربیان بزرگ دیگر هم به ایران بیایند، به مشکل برمیخورند. البته هر اتفاقی هم در تیم ملی رخ دهد، از احترام من نسبت به کیروش کاسته نمیشود. زیرا بر این باور هستم که یک مربی با داشتن ابزار لازم میتواند موفق شود.
مثلا برای تیم ملی اتفاق خوبی نیست که با موریتانی و موزامبیک مسابقه تدارکاتی بدهد. درعوض آلبانی محک خوبی برای تیم ملی پیشاز رویارویی با ازبکستان بود.آلبانی یک تیم اروپایی است و تیم خوبی هم به حساب میآید. اما در کل دغدغههای کیروش نشان میدهد که داشتن امکانات برای تیم ملی لازم است.
خوشبختانه کیروش در مصاحبهای اعلام کرد که سوپرمن تیم ملی ایران نیست. در واقع او به جایی رسید که چنین صحبتی انجام دهد و صحبت بجایی هم بود. فوتبال 3فاکتور مهم دارد: مدیریت، سرمایهگذاری و برنامهریزی. یعنی همه چیز داشتن یک مربی بزرگ نیست و سازمانمحور بودن یک تیم یا یک باشگاه تاثیر مستقیمی در موفقیت یک تیم دارد. مثالی از تیم ملی انگلیس میزنم. کاپلو بنا به دلایلی از این تیم رفت و هاجسون سرمربی انگلیس شد؛ همین. ما دیگر ندیدیم که اتفاق خاصی در این تیم رخ دهد و میبینید که زلزلهای اتفاق نیفتاده است.
میخواهم به اینجا برسم که ساختار با فردیت در تضاد است و اگر کیروش اعتراض میکند، دلیل روشنی دارد. البته بر این باور هستم که فدراسیون فوتبال هم در جاهایی نمیتواند تصمیم بگیرد. با همه اینها، امیدوار هستم تیم ملی در بازی با ازبکستان نتیجه قابلقبولی بگیرد و بدون تردید اگر تیم ملی بدرخشد و به جامجهانی صعود کند، میتوانیم صدایمان را به جهانیان برسانیم.